سر ِ ـــــــخطـــــــ بنویس

ماندنــْ ـ ـنرفتنــْ ـ ـرسیدنْ

سر ِ ـــــــخطـــــــ بنویس

ماندنــْ ـ ـنرفتنــْ ـ ـرسیدنْ

اَز اِبتدای ِ اٌفتادن،
اَز اِبتدای ِ صفر،
اَز اِبتدای ِ این همه تنهایی،
دوباره شروع خواهم شد
و این بار
تمام ِ جهان را قدم خواهم زد...

خوب شو!

تو رو خود ِ خدا...

باشه!؟



#التماس_دعا_نگاره

#اگه_تو_نباشی_کی_نصفه_شب_بی_هوا_بهم_بگه_تو_عشق_منی

#هیچیت_نباشه_ها

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۳
مَن ...

تو نمیدونی که تشکر واقعا لازم نیست!چون خبر نداری چه تاثیرای حال خوب کنی تو ثانیه هایی از زندگی من داشتی که زیاد هم هست.

تو نباید تشکر کنی چون همین کاری که من برات انجام دادم در واقع فرصت بزرگی از طرف تو برای خودم بود.

شاید اگه بخوام بگم بزرگترین حسرت زندگیم چیه اون قطعا داشتن برادر بزرگتر ِ.

و این طعم با وجود تو برای من ممکن میشد،خودت نمیدونی که یه نگرانی،پیگیری،متوجه حواست بودن چقدر برای من لذت بخش بوده.

حتی وقتی میای تا فیلم برداری و عکاسیتو بذاری روی دوش من چقدر روزای جدید برای من رقم میزنی،چقدر به من چیزای جدید اضافه میکنی!چقدر بزرگترم میکنی!

تشکر تو لازم نیست تو نباید بگی که ممنونم از این که این همه خاطره خوب برامون ثبت کردی.من باید بهت بگم ازت ممنونم واسه تمام لحظه های قشنگی که توی زندگیم از تو بوده،واسه خاطره های خوبی که رد تو توشون پیداست...

داری بهش میگی من همین یه دختر عمو رو دارم،دارم فکر میکنم مگه من چندتا پسر عمو دارم که بیشتر از برادرم گاهی دوسش دارم!؟

نمیدونی چقدر از ته قلبمه وقتی بهت میگم خوشبختیت آرزومه!



#بهترین_نگاره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۰
مَن ...

به من هیچ ربطی نداره که تو همین الان تمام بدنت میلرزه.

برام مهم نیست که یه جوری تو تاریکی زدی به موتوری که فکر کردی مرد،

یا حتی خسارت ماشین گرون قیمتت چقدره!

وقتی اونهمه با ذوق و شوق میپرم جلوت که بهت سلام بدم،نباید با یه نگاه سرد جوابمو بدی!میفهمی!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۸:۴۸
مَن ...

برایشان کارتون گذاشته ام که کمتر آتیش بریزند،بعد صدای جیغ و دادشان از پشت سرم میآید.

آنقدر محو کارتون دیدن بودم نفهمیدم که از زیر دستم رد شدند رفتند!



#خنگولانه_نگاره

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۰:۳۹
مَن ...

تنها تصویری که از پنالتی های مهم زندگیم یادم هست...

منم و خیرگی به صفحه تلویزیون،بهت ُ ناباوری و گاهاً اشک

و امروز زانو های لرزان که توان راه رفتن را از من ربوده...


بوفون عزیزم،این جام هم لیاقت دستان تورا نداشت...



#بوفون_نگاره

#جان_نگاره

#فوتبالی_که_به_گریه_بوفون_ختم_شود_جهنم_است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۲:۳۶
مَن ...

به این فکر میکنم که چرا این پنج هزار تومانی یک هفته یا حتی بیشتر در کیفم مانده و به کارم نیامده که مردی را میبینم ،صورتش تماماً سوخته و جایی را نمیبیند.

مال من نبود که به کارم بیاید!



#مال_کس_دیگر_نگاره


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۰
مَن ...

مانند همین غروب که خورشید را چال میکند ته آسمان باید چالَت کنم توی همان مخروبه ی کنار جاده

پایین آبادی

بیرون شهر

که تا ابد نباشی

بعد دقیقا مانند همان خورشیدی که دفن شده بود ته آسمان، از سمتی دیگر جان میگیری،بالا میایی و سایه می اندازی روی تمام زندگی...

قوی تر از قبل دستت را قلاب میکنی دور گردنم که یادم بیاید ابد برای نبودن تو تعریف میشود در فاصله ای بین غروب تا طلوع...



#انکار_نگاره

#نشدن_نگاره

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۲۳:۱۰
مَن ...

رد پاهات توی تمام خواب های من هست!

عجیبِ...خیلی زیاد!؟


#خواب_نگاره

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۹:۵۹
مَن ...

"قل لن یصیبنا الی ما کتب الله لنا هو مولٰنا و علی الله فلیتوکل المومنون"


آرامش روز های زیادی از زندگیم

معجزه روز های زیادی از زندگیم....


#آرامش_نگاره

#خدا_نگاره


Such a lonely day

and it's mine

...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۵ ، ۲۱:۵۰
مَن ...

در حمام آواز میخواند،کار همیشگی اش بود،از قضا جزء آن دسته از آدمها بود که فکر میکنند صدای خوبی دارند .

یک روز برایش نامه آمد.پاکت،نشانی،سربرگ همه برای صدا و سیما بود،سریع پاکت را باز کرد.نوشته بود که به همکاری با آن ها دعوت شده آن هم به دلیل صدای بسیار خوب َش...

سر از پا نمیشناخت.

چند روز بعد برادرش که آمد همه چیز را گفت مو به مو ...از اول

آخر داستان صدای قهقهه ی برادر بود ُ لبخند ماسیده بر لب که نه بر دلَش...




#شوخی_کثیف_نگاره

#قدیم_ها_نگاره

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۰۳
مَن ...