بیشتر از آرامش در مواقع عصبانیت و پریشانی افکار احتیاج به کسی داری که بی توجه به رفتارت آرام باشد ُ دَم نزند...
پریشان_نگاره
بیشتر از آرامش در مواقع عصبانیت و پریشانی افکار احتیاج به کسی داری که بی توجه به رفتارت آرام باشد ُ دَم نزند...
پریشان_نگاره
اینکه هنوز زنده ام و کربن دی اکسید به هوا میدهم
هم میتواند جای شکر داشته باشد.
هم جای تاسف...
چیزی که اصلا مهم نیست این است که من در این لحظه راضی به زندگی ام یا راضی به مرگ...
باید بخوابم و اگر خواب نبینم جای شکرش باقی است.
#خواب_نگاره
#پریشان_نگاره
#طراحی_اجزای_ماشین_نگاره
فکر کنم هنوز باورش نشده که بهار اومده،
دل نکنده هنوز از زمستون،
دلش پر زده واسه پاییز ُ گرفت و گیراش...
واسه برگریزوناش
واسه نمِ بارون زدناش
واسه غم زده هایی که قدماشونو دوختن به سنگ فرشای خیس ِ پاییز،
واسه اونایی که تا کمر از پنجره بیروننُ دستاشونو دراز کردن زیر بارون نم ِش
حتی واسه اونایی که چتر بدست و دوون دوون میرن سمت خونه ها که خدایی نکرده پاییز دامن گیرشون نکنه.
بهار ِ که بهارِ
چی از پاییز زیادتر داره که دل بدم به دلش!؟
چرا شر ُ شر اشک نریزم واسه رفتناش،گذشتناش،بردناش،کندناش..؟؟
پاییز ِ که پاییز ِ
غم داره که غم داره.
مگه نگفتم غمش شیرینِ
حالا هم میگم...
دلش گرفته
اندازه عمق زمستون واسه پاییز ِ جانش...
دل نکنده هنوز
غمش ام میخره...
#پاییز_نگاره
#بهار_نگاره
#بارون_نگاره
#شبونه_دلتنگی_نگاره
وقتی نهایت واکنشی که در برابر حرفهایت میتوانم داشته باشم تکان دادن سر و لبخند زورکی ِ روی لبانم است،یعنی دیگر دهانت را ببند و صحبت نکن،یعنی ادامه نده به حرف هایی که سر سوزنی برایم اهمیت ندارد...
کمترین چیزی که باید بدانی این است که کِی کجا و با کی درباره چه حرف بزنی!کمترین
و اگر تشخیص این ها برایت سخت است دهانت بسته بماند بِه از باز شدنش.
#عصبی_نگاره
#بیربط_نگاره
دوست داشتن چرا باید یک فعل یا دو کلمه به حساب بیاید وقتی آنقدر هست که در یک کلمه نگنجد...
حتی انقدر همین دوست داشتن دو کلمه ای ساده معانی متفاوت ُ ظریفی پیدا میکند که نمیشود به همه ی آنها گفت دوست داشتن.همین.
چطور میتوانم به فلانی بگویم دوستت دارم و به فلانی ِ دیگری که شبیه اولی نیست هم همین را...
در واقع انقدر احساس عجیبی به نوشتن وادارم کرده است که حتی نمیتوانم از کلمات برای توصیفش بهره برم.
فلانی را دوست دارم
دیگری را نیز،
کسی هم هست که دوستش دارم،خیلی
و همین طور کس ِ دیگری که باز هم همین...
و هیچ کدام از این ها شبیه هم نیستند،دوست داشتن هایم را میگویم.
عجیب است خیلی،
میخواستم بگویم ح خ را خیلی دوست دارم خیلی بیشتر از خیلی،انقدر که انتخاب همسرش برایم مهم است،انقدر که باید از لیاقت او ،از خوشبختی اش مطمئن شوم،خیلی خیلی که توصیفش بر نمیآید...
جایی خواندم بعضی ها را باید دوست داشت آن هم جور خاصی نه اینکه برای خودت بخواهیِ شان نه ،دوست داشتنی که فقط خودت میدانی چیست و چطور...
اصلا اینکه میگویند افکار را نمیشود به زبان آورد راست است
اصلا احساس بدتر،احساس را نمیشود به زبان آورد صد برابر بدتر از فکر...
زبان وسیله ی زبونی برای انتقال احساس است....
انقدر که میخواهم دوست داشتن هایم را
تپیدن قلبم را
لبریز شدن هایش را
برای خودم نگه دارم ُ بس که زبان را قادر به بیان ش نیست.
#احساسات_نگاره
#قلبم_سنگین_شده_نگاره
گاهی در زندگی پیش میآید که ساعت برنارد لازم داشته باشی،
دستت را بگذاری رویش دکمه ی بالایش را فشار دهی و...
در ثانیه زمان از حرکت باز بماند،
تو باشی و تعلیق...
یک جور بی وزنی،
بین زمین و زمان...
و بعد بروی بالشت را صاف و صوف کنی،زیر پایت را درست و خودت را دراز کنی درون تخت گرم و نرمت و بعد یک دل سیر بخوابی،بدون فکر اینکه زمان دارد میکشد مارا...
#ساعت_برناردم_آرزوست
#بی_دغدغه_نگاره
#بی_زمان_نگاره
اگر فکر میکنید سانسور امری ضروری در اخبار و مطالب است
پس ابایتان از به گوش بقیه رسیدن چیست!؟
یا رومی ِ روم باید یا زنگیِ زنگ...
#تناقض_نگاره
#سانسور_نگاره
شاید تو دوست َم نداشته باشی اما نمیتوانی مجبورم کنی دوستت نداشته باشم،
میتوانم به اندازه ی ابد و یک روز دوستت داشته باشم بدون آن که حتی بدانی،
اما...
خواستن همیشه مهمتر بوده،میتوانم و این به معنی خواستن َم نیست.
بدان،بدانی بهتر است
#دوست_داشتن_نگاره
#اختیار_نگاره