باید یاد بگیرم انکار زجر آور تر از پذیرفتن است...
دوشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۰ ب.ظ
مانند همین غروب که خورشید را چال میکند ته آسمان باید چالَت کنم توی همان مخروبه ی کنار جاده
پایین آبادی
بیرون شهر
که تا ابد نباشی
بعد دقیقا مانند همان خورشیدی که دفن شده بود ته آسمان، از سمتی دیگر جان میگیری،بالا میایی و سایه می اندازی روی تمام زندگی...
قوی تر از قبل دستت را قلاب میکنی دور گردنم که یادم بیاید ابد برای نبودن تو تعریف میشود در فاصله ای بین غروب تا طلوع...
#انکار_نگاره
#نشدن_نگاره
۹۵/۰۴/۰۷