سر ِ ـــــــخطـــــــ بنویس

ماندنــْ ـ ـنرفتنــْ ـ ـرسیدنْ

سر ِ ـــــــخطـــــــ بنویس

ماندنــْ ـ ـنرفتنــْ ـ ـرسیدنْ

اَز اِبتدای ِ اٌفتادن،
اَز اِبتدای ِ صفر،
اَز اِبتدای ِ این همه تنهایی،
دوباره شروع خواهم شد
و این بار
تمام ِ جهان را قدم خواهم زد...

۱۱ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

پاییز اومده که دلم بگیره،تند و تند و زود و زود...

توی گرگ و میش هوای عصر راه بیافتم،دستامو ها کنم و بزارم تو جیبامُ برم...

هی برم هی برم هی برم...

هی دلم بگیره هی دلم بگیره هی دلم بگیره

باز برم باز برم....یهو یه صدای شیطون از تو جمعیت بیاد بپیچه تو سرم که با افتخار میگه "مامان من اصلا هم امروز چیزیم نشد،تازه با مشت میزدمشون..."

و انگار ته دلم براش ضعف بره چشامو ببندم تو دلم بهش بگم بچه،اگه بدونی چقدر جهان حال خوبش ُ بهت مدیونه...و برم

برم و برم و برم اما دلم نگیره...که بخنده....



#بچه_نگاره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۵ ، ۱۹:۳۷
مَن ...

یک هو به خودت می آیی میبینی برای کسی که چشم دیدنش را هم نداری ساعت ها وقت گذاشته ای!

میچرخد،به خودمان میآییم میبینیم چرخ که چه عرض کنم پیچ خوردیم....



#ای_بابا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۰:۵۰
مَن ...

بعضی از ارزش ها یه جوری جلو چشمات خرد میشن که آدم نمیدونه چطوری به دلش حالی کنه هیچ بوده!!

یه گُل هایی پوچ در میان که ای وای ما

ای وای دل...



#توزرد_نگاره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۵ ، ۲۱:۵۴
مَن ...

کاش هیچوقت نمیگذاشتم برایم از عشق بگویی

از شعر

از شعر

از شعر....

به این همه خلا نمی ارزید...



#به_که_بینم_که_تویی_چشم_مرا_بینایی



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۵ ، ۲۰:۴۳
مَن ...

عینکش ُ زده،

برگشته یه نگاه انداخته میگه:

چقدر زشتی!

تا حالا انقدر واضح ندیده بودمت!



#بی_تربیت_نگاره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۵ ، ۲۱:۳۶
مَن ...

چقدر حرف نداشتیم که با هم بزنیم...

کاش این را نمیفهمیدم.

کاش نمیدیدمت.



#یاس_نگاره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۵ ، ۲۱:۴۰
مَن ...

صبح زود باید از خانه بیرون زد،گل خرید،نان خرید و با بوی نان و گل به خانه برگشت.

صبحانه،گل، بوی نان ،ظروف فیروزه ای...

و تو.

بعد ...

میز باید باشد ،میز خودم،همان که رویش پر از رنگ و گچ و مداد و کاغذ است...

گندم باشد،گشتاسب باشد،گرشاسب باشد...

شجریان باشد،بخواند...

بعد،

آشپزخانه باشد و رنگ و رنگ و بوی ناهار...

عصر باشد،باران باشد،عطر چای و کیک خانگی باشد

آهنگ باشد،آقام یزدانی آن هم

من باشم و طرح باشد و پارچه باشد و صدای سوزن...

تو باشی،بوی غذا بپیچد.

وقت پیاده روی شبانه باشد و شعر و کتاب.

و

شب که ما را به خویش میخواند...


#من_نگاره

#روزمره_نگاره



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۳:۵۵
مَن ...

بماند به،

رقصی چنین میانه میدانم در سر و در به در گشتن های انقلاب،

نگفتمت مرو های اول صبح و ای وای ِ ما های ِ در دل،

کاشی به کاشی بند زدن ها که نه،دل به دل بند زدن ها،

نت به نت های کمانچه و میکشد دلم پر به سوی او،

و سماع و جنون

و جنون و سماع 

و چرخ و چرخ چرخ....


بماند به تاریخ 95.7.6



#مست_سرخوش_نگاره

#خلوت_انس_نگاره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۳:۵۲
مَن ...

با اینکه گردی

ولی تو خالی نیستی!



از طرف محمد و مهدی

داش ... تولدت مبارک!


#داش_نگاره



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۵ ، ۲۰:۳۷
مَن ...

همیشه اینگونه بوده اَم

حرف زدن دلیل میخواهد

و آدم...

برای من همیشه همین گونه بوده،

نه دلیل داشته ام 

نه ،

آدم

از این روست که سکوت را همراه ترینم میدانم...



#سکوت_نگاره


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۵ ، ۲۰:۴۹
مَن ...