سر ِ ـــــــخطـــــــ بنویس

ماندنــْ ـ ـنرفتنــْ ـ ـرسیدنْ

سر ِ ـــــــخطـــــــ بنویس

ماندنــْ ـ ـنرفتنــْ ـ ـرسیدنْ

اَز اِبتدای ِ اٌفتادن،
اَز اِبتدای ِ صفر،
اَز اِبتدای ِ این همه تنهایی،
دوباره شروع خواهم شد
و این بار
تمام ِ جهان را قدم خواهم زد...

بی مرز ترین بودم برای ِ تو:)

جمعه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۳۶ ب.ظ

انگار که سرتُ انداخته باشی پایین ُ قدم زنون راه افتاده باشی یه جا بایستی ُ سرت ُ بیاری بالا ببینی از مرز دنیای ِ یه نفر ِ دیگه گذشتی...

نمیدونم،دقیقا یادم نمیاد کی بود که به خودم اومدم دیدم یه نفر دیگه تو حریممِ دقیقا جفت پا ایستاده درون خط قرمز دنیام،اما چیزی که اصلا مهم نیست همینِ...کی و کجا چه اهمیتی داره وقتی حادثه هست،مهم افتادنِ بود.افتادن ِ اتفاقِ...

سرم ُ آوردم بالا و دیدمت که مرزا رو شکوندی...

حالا دیگِ بی مرز ترین بودم برای تو...

...

سرمُ آوردم بالا دیدم قشنگیا مسخ َم کردن انقدر که دیگه نبودی...

رفته بودم

تو هم رفته بودی...

باید میرفتیم،هم من،هم تو

رفتن عشق بود

عشق ُ باید قدم زد.باید رفت...



#قشنگ_نگاره

#عشق_نگاره

#تو_نگاره

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۱۴
مَن ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی