من حاضرم باهات شرط ببندم جناب!
میگه آقا اصلاً عکس آ برای خودت من که خاطره باز نیستم.
میگم خاطره ها مهم ً باید یاد آدم باشن...
میگه نخیــــر آدم خاطره باز بازنده است،گذشته بی گذشته.
فقط حال و آینده.من فقط رو به جلو حرکت میکنم...
میگم جناب، آدمی که خاطراتُ میبوسه میزاره کنار نمیره یه دوربین بخره که هرجا میره دنبالش بکشونه تا همه چی ثبت بشن که خاطره بشن.
میگه یه عکاس اولا عاشق هنرِ
سکوت.سکوت.سکوت
میگم منتظر بعدیاشم!!
میگه بقیه اش هم همون عاشق هنر بودنِ
میگم ببین آقا من حاضرم باهات شرط ببندم خاطره عنصر پر رنگی ِ تو زندگیت،که اگه نبود که انقدر محکم جبهه نمیگرفتی براش...
اگه نبود باید بی تفاوت سرت ُ مینداختی پایین ُ از کنارش رد میشدی...
میگم من شرط میبندم یه چیزی تو گذشته ات جا مونده و هنوز ارزش ِش مثلِ گذشته هاست،که اگه نبود که صدات نمیلرزید...
که اگه نبود پس این بغض هنگام ادای کلمه خاطره چیِ!؟
میگم تو همونی که تا همین چند دقیقه پیش سر برداشتن عکسا با من بحث میکردی. حالا اصرار داری خاطره بازی پیرهن ِ تن ِ تو نیستُ عکس آ مال ِ من؟!
من حاضرم باهات شرط ببندم جناب.
من حاضرم سر بغض گلوت و لرزش صدات شرط ببندم.
میگه من آدم خاطره بازی نیستم...همه ی عکس آ برای خودت...
#خاطره_نگاره