هیچ ابتدایی پیدا نیست!!
شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۱ ب.ظ
شده به خود بیایی و ببینی ساعتی چند در سفیدی دیوار روبرو غرق شدی!؟
شده بفهمی واقعا در آن ساعت به چه فکر میکردی!؟و نتیجه ای را شاهد باشی!؟
گاهی شده به خود آمدم و ساعت های سپری شده ای را دیدم که حتی نمیدانم به چه گذشته،بدون آنکه به نتیجه ای رسیده باشم.
به نقطه ی شروع فکر کردم،فلاش بکی به گذشته ای نه چندان دور،به شروع رابطه ای دوستی ای...اما به هیچ نقطه ی ابتدایی نرسیدم.به هیچ جا؟!
من به خود که آمدم در زمان حل شده بودم.
خودت بگو از کجا به هم گره خوردیم؟!
۹۴/۱۱/۲۴