سر ِ ـــــــخطـــــــ بنویس

ماندنــْ ـ ـنرفتنــْ ـ ـرسیدنْ

سر ِ ـــــــخطـــــــ بنویس

ماندنــْ ـ ـنرفتنــْ ـ ـرسیدنْ

اَز اِبتدای ِ اٌفتادن،
اَز اِبتدای ِ صفر،
اَز اِبتدای ِ این همه تنهایی،
دوباره شروع خواهم شد
و این بار
تمام ِ جهان را قدم خواهم زد...

شاید باید بیشتر از همیشه میبودی!


#شاید_نگاره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۵ ، ۱۸:۱۴
مَن ...

اون لحظه که اون سلول کوچولو تصمیم میگیره بشه یه سلول سرطانی کدوم لحظه است!؟


دردناکترین کدومشونه!


#سرطان_نگاره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۲۳:۱۲
مَن ...

دقیقا میدونم اگه قرار باشه برگردم به عقب و یه بخش از زندگیمُ نه اونجور که اتفاق افتاده بلکه اونجوری که دوست داشتم اتفاق بیافته بازسازی کنم؛کدومشونه!


#گذشته_نگاره

تیاتر_نگاره

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۵ ، ۲۱:۱۹
مَن ...

صفر و یک یعنی من!

یا تا حد جنون دوست داشتن یا تا سر حد مرگ فاصله گرفتن.

راه میرفتم ُ بهشون فکر میکردم به تمام دوست داشتن هام،

به عوض نشدنشون تا حالا...

از لباس فروشی برمیگشتم با یه پلاستیک تو دستم،توش لباسی بود که ماه ها پیش پسندیده بودم،بعد از اینهمه گشتن رسیده بودم به همون نقطه اول!

به این فکر میکردم که همیشه همین بوده.همیشه رسیدم به اولین چیزی که چشممو گرفته،به این که بعد از اون اولیه هیچ چیزی به چشمم نیومده،همه چی تبدیل به سایه های تاریک بی جلوه ای برام میشدن.

رسیدم به تو!

فکر کردم یعنی برای تو هم همینجورم!؟

یعنی قراره باز برسم به اولین نقطه ای که قلبم تپید!؟به اولین کسی که دوستش داشتم،با تمام وجودم!؟

یا تو تک مثال نقضِ این قضیه ای!؟


#ای_بابا_نگاره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۵ ، ۲۰:۱۷
مَن ...

بعضی وقتها نمیدونم رویا واقعیتِ یا واقعیت رویا...

اصلاً مرزشون انقدر میشه که تو هم قاطی میشن.

بعد من میمونم که الان کجام!؟

چی شد!؟

چی نشد!؟

چیکار کنم!؟



#محو_نگاره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۵ ، ۲۱:۳۰
مَن ...

با همین صدا میشه مرد...



#شر_شر_بارون_نگاره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۵ ، ۱۸:۴۴
مَن ...

اون فقط یه زخمِ سطحیِ!

تعریف تو از زخم سطحی با بقیه آدما فرق داره!




#همایون_غنی_زاده

#تیاتر_نگاره

#میسیسیپی_نشسته_میمیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۵ ، ۲۲:۳۴
مَن ...

یکی از دوستام اَپل واچ داشت،ارشد مستقیم شد.



#همینه_که_هست_نگاره

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۲۱:۱۱
مَن ...

همه از من بدشون میاد!

آره،دقیقا.همه ی اطرافیانت ازت متنفرن...



#واقعیت_نگاره

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۲۳:۱۸
مَن ...

پاییز اومده که دلم بگیره،تند و تند و زود و زود...

توی گرگ و میش هوای عصر راه بیافتم،دستامو ها کنم و بزارم تو جیبامُ برم...

هی برم هی برم هی برم...

هی دلم بگیره هی دلم بگیره هی دلم بگیره

باز برم باز برم....یهو یه صدای شیطون از تو جمعیت بیاد بپیچه تو سرم که با افتخار میگه "مامان من اصلا هم امروز چیزیم نشد،تازه با مشت میزدمشون..."

و انگار ته دلم براش ضعف بره چشامو ببندم تو دلم بهش بگم بچه،اگه بدونی چقدر جهان حال خوبش ُ بهت مدیونه...و برم

برم و برم و برم اما دلم نگیره...که بخنده....



#بچه_نگاره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۵ ، ۱۹:۳۷
مَن ...